Donnerstag, 4. Februar 2010

من یک مخالف هستم مرا هم اعدام کنید.


تظاهرات اعتراضی در روز 11 فوریه 2010



در ساعت 3 بعد از ظهر در مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مونیخ



هموطنان عزیز، یاران!

کمیته حمایت از جنبش اعتراضی مردم ایران مصادف با 22 بهمن روز انقلاب ایران همراه و هماهنگ با مردم ایران و برای همبستگی با آنها دست بیک نمایش اعتراضی در مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران می زند. در این روز در ایران همه مبارزان میهندوست که خواهان ایرانی مستقل، آزاد، دموکراتیک، مردمی و متکی بر عدالت اجتماعی هستند، از تساوی حقوق زن و مرد و تحقق حقوق بشر و حقوق دموکراتیک دفاع می کنند و می خواهند در جامعه ای سرشار از امنیت زندگی آسوده ای داشته باشند به خیابان آمده و در مقابل صحنه سازیها و نمایشات فرمایشی و مسخره رژیم جمهوری اسلامی ایران دست باعتراض می زنند. آنها شعار می دهند: “مرگ بر دیکتاتور“، “مرگ بر اصل ولایت فقیه“

مردم به روی سینه های خود شعار زیر را حمل می کنند: “من یک مخالف هستم مرا هم اعدام کنید“. و این شعار چقدر برای رژیم جمهوری اسلامی که خود را مظهر رافت جا می زند ننگین است. ما صدای مردم ایران را بگوش جهانیان می رسانیم و نشان می دهیم که برای ایرانی، آزاد، مستقل، دموکراتیک و مردمی مبارزه می کنیم و ما همه با هم هستیم.

آدرس تماس با کمیته:


آدرس ایمیل:

azadi.novin@gmail.com

آدرس وبلاگ:

http://demokratie-iran.blogspot.com/

Facebook Account

Azadi Novin

آدرس در twitter:

https://twitter.com/azadinovin


آدرس کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مونیخ:


Mauerkirchnerstr. 59, München.

گزارش نشست 31 ژانویه و تلخیص سخنرانی آقای فریدون منتقمی در نشست 31 ژانویه

در تاریخ 31 ماه ژانویه ایرانیانی که می خواستند در زیر لوای “ما همه با هستیم“ برای یک ایران مستقل از اجانب، برای دموکراسی و آزادی برای عدالت اجتماعی و جمهوری دموکراتیک ایرانی مبارزه کنند و یا با نظریات کمیته حمایت از جنبش اعتراضی مردم ایران آشنا شوند در شهر مونیخ حضور بهم رساندند.
برنامه نشست شامل نکات زیرین بود:
پخش موسیقی و نمایش فیلم مبارزات مردم بخش اول.
سخنرانی آقای فریدون منتقمی دبیر سابق کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی در خارج از کشور پیرامون تحلیلی از مبارزات اخیر مردم ایران.
پرسش و پاسخ پیرامون نقطه نظریاتی که ابراز شده و نظریات سایر جریانهای اپوزیسیون.
نمایش بخش دوم فیلم مبارزات مردم.
اجرای موسیقی زنده (نواختن سنتور) توسط هنرمند عزیز آقای داریوش شیروانی.
همزمان با این نشست، نمایشگاه تصاویر مبارزات و شعارهای مردم از طریق تزئین سالن به مهمانان معرفی گردید.
خلاصه سخنرانی که بزودی بخشهائی از آنرا در یوتیوپ مشاهده خواهید کرد چنین بود.

سخنران نخست در مورد تداوم مبارزه مردم ایران از انقلاب مشروطیت تا کنون که همیشه بر ضد روحانیت و سلطنت بوده است سخن گفت. انقلاب بهمن باید به سلطه اجنبی در ایران و رژیم سلطنتی خاتمه می داد و رژیم جمهوری برپا می ساخت که بیان همه آرزوهای سرکوب شده ملت ایران ازانقلاب مشروطیت تا به امروز بود. ایران ما بیش از یک قرن است که می جوشد تا به خواستهای دموکراتیک و عدالتجویانه خویش در چارچوب یک رژیم جمهوری دست پیدا کند. مردم ایران نمی توانند ولایت فقیه را چه با تاج و چه با عمامه بپذیرند. نمی شود با کسی به اعتبار گروه خونی و یا به اعتبار اعتقادات مذهبی بیعت کرد. حاکمیت ناشی از ملت است و باید تنها با ملت ایران با مردم ایران بیعت کرد. مبارزه مردم ایران در 22 خرداد مبارزه جدیدی نیست این مبارزه همان مبارزه ای است که از انقلاب مشروطیت آغاز شده و تا تحقق خواستهای ریشه ای و بنیادی مردم ایران ادامه دارد. در ایران به علت مداومت مبارزه مردم همیشه وضعیت اضطراری برپا بوده و زندان و شکنجه اعدام در دادگاههای دربسته نظامی و یا مذهبی برقرار بوده است.


جنبش 22 خرداد باین اعتبار یک جنبش دموکراتیک است و خواستهای عموم خلقی مردم را بیان می کند. این جنبش می خواهد که به حقوق ملت احترام بگذارند و این حقوق را اساسا به رسمیت بشناسند. مردم می خواهند که بجای خدا مردم در مرکز توجه قرار بگیرند و حیثیت انسانی در مرکز توجه باشد. ملتهای اروپا در دوران روشنگری دست مذهب را از دولت کوتاه کردند و آنرا امر خصوصی دانستند که جائی در استفاده از اهرمهای قدرت ندارد. همین جدائی دین از مذهب جامعه را به جلو سوق داد و بشریت را آزاد کرد و برای انسان حقوقی قایل شد. قبل از آن انسان در چارچوب مذهب فاقد حقوق بود. به انسان مانند حیوان برخورد می کردند. برای مردم فقط وظایف برسمیت می شناختند. پس جنبش 22 خرداد ماهیتا یک جنبش دموکراتیک است که باید از آن حمایت نمود.
این جنبش یک جنبش خود بخودی بود و به علت فقدان رهبری انقلابی می توانست مورد سوء استفاده اصلاح طلبان، امپریالیستها، سلطنت طلبان و دشمنان مردم ایران نیز قرار گیرد. در این جنبش شعارهای انحرافی نیز مطرح شد ولی هیچکدام از این شعارهای انحرافی نتوانست مضمون دموکراتیک جنبش 22 خرداد را به زیر پرسش بکشد و مردم به سرعت بر شعارهای انحرافی غلبه کردند و آنها را تصحیح نمودند. مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر بیان خواست دموکراتیک و جمهوریخواهانه مردم ایران است و یا جمهوری ایرانی بیان روشن نفی سلطنت و جدائی دین از دولت است. مردم با امپریالیستها و د شمنان ایران خط روشنی کشیدند که باید آنرا تقویت کرد. شعار چه ایران چه غزه کشتار مردم بسه تودهنی روشنی به هیات حاکمه بود که می خواست جنبش دموکراتیک مردم ایران را به اسرائیل وابسته کند.
سخنران سپس به انتخابات اخیر پرداخت و نقش نیروهای آگاه اجتماعی را از رفتار مردم عادی متمایز گردانید. طبیعتا در مبارزات اجتماعی نیروهای آگاه نمی توانند تحت تسلط احساسات قرار بگیرند بلکه باید با تحلیل و دوراندیشی شعارهای درست را به مردم ارائه دهند. روشنفکران آگاه و متعهد دارای رسالت در این زمینه اند. دنباله روی از مردم و سینه زدن کورکورانه راه کمترین مقاومت و سیاست ماهی مرده در آب است. سیاست تسلیم و نه مبارزه است. این سیاست که در مورد پاره ای از اپوزیسیون ایران صدق می کند، سیاستی است که آنها تسلیم طلبی خود را پشت سر “خواست مردم“ قایم می کند.
انتخابات در ایران همیشه چه در دوران شاه و چه در دوران خمینی تقلبی بوده است و ما هرگز انتخابات آزاد نداشتیم. قانون اساسی جمهوری اسلامی که بخش مکتوب آن مورد استناد اصلاح طلبان است دارای یک بخش نامکتوب است که مفسر بزرگ آن ولی فقیه می باشد. تمام بندهای قانون اساسی جمهوری اسلامی زمانی دارای اعتبار هستند که در مغایرت با موازین مذهبی نباشند و این ولی فقیه است که بر صحت و سقم آن فرمان می دهد. پس قانون اساسی جمهوری اسلامی یک قانون اساسی دموکراتیک نبوده و نیست و در اساس هیچ حقوقی را برای ملت ایران به رسمیت نمی شناسد. شرکت در انتخابات رژیم جمهوری اسلامی تائید این رژیم و مشروعیت دادن به این رژیم است و این خواست رژیم جمهوری اسلامی است تا با دامن زدن به تاثیرات نمایشی آن برای خویش کسب وجهه کند و از جنگ تبلیغاتی و روانی فاتح بیرون درآید. نیروهای آگاه اجتماعی حق ندارند مردم را فریب دهند و این حقایق را از آنها کتمان کنند. باید به مردم حقیقت را گفت. باید گفت که قانون اساسی جمهوری اسلامی ضد دموکراتیک است. باید گفت در ایران هرگز با وجود نظارت استصوابی، شورای نگهبان، مجلسی که نمایندگان انتصابیش فاقد صلاحیت پارلمانی هستند و تصمیماتش با یک حکم حکومتی رهبر باطل می شود نمی تواند یک انتخابات حقیقی صورت گیرد و نمایندگان مردم به مجلس راه یابند. باید به مردم گفت ولی فقیه ای که حتی به قانون خودش نیز احترام نمی گذارد چگونه می تواند به حقوق مردم احترام بگذارد. باید گفت انتخاب بین بد و بدتر که عده ای از اپوزیسیون جعلی ایران آنرا جار می زنند تداوم دیکتاتوری و حمایت از ادامه تسلط جمهوری اسلامی است. همین مشکل را ما در چهار سال آتی در مقابل پای خویش داریم. باید به مردم گفت که رفسنجانی عالیجناب خاکستری و مسئول قتلهای زنجیره ای است و نه رهبر اصلاح طلب، باید به مردم گفت که رهبران اصلاح طلب این جنبش در تمام جنایتهای رژیم گذشته نقش داشته اند تا دید مردم و نسل جوان ایران نسبت به حقایق روشن شود. این روشن است که از نظر تاکتیکی نباید مرکز حمله را در نمایشات اعتراضی روی رهبران اصلاح طلب متمرکز کرد ولی در بحثهای روشنگرانه و تحلیلی هرگز نباید به مردم دروغ گفت. کسانیکه مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کردند و بعد از اینکه شکست خوردند مردم را به پس گرفتن رای دعوت خویش فراخواندند در عمل در تقویت رژیم جمهوری اسلامی کار کرده اند. وقتی مردم با دیکتاتوری خامنه ای و سبعیت این رژیم در تناقض اند درخواست پس گرفتن رای منحرف کردن جنبش و امیدوار ساختن مردم به “رافت“ این رژیم است. گول زدن مردم است. سخنران در نتیجه گیری خویش اعلام کرد که برای انجام هر انتخابات آزادی باید مقدماتی فراهم باشد. بدون آزادی احزاب و سازمانهای سیاسی، بدون آزادی اجتماعات، بدون حق آزادی بیان، بدون حق تشکیل اتحادیه های کارگری، بدون آزادی مطبوعات و رفع سانسور و برقرای امنیت اجتماعی و دستگاه مستقل قضائی امکان ندارد بتواند انتخابات آزادی صورت گیرد. هر کس بدون خواستن این مقدمات، بدون تحقق این مقدمات مبلغ شرکت در انتخابات است دموکرات نیست مستبد است و می خواهد مردم ایران را به گمراهی ببرد و قابل اعتماد نیست.
سخنران در عین حال اشاره کرد که تبلیغ در مورد عدم توسل به قهر نیز خواسته دشمنان جنبش دموکراتیک مردم ایران است. پیشنهاد عدم توسل به قهر یعنی اینکه ما قهر حاکمیت و انحصار آن را در دست حاکمیت جمهوری اسلامی به رسمیت می شناسیم و در مقابل گلوله آنها فقط سینه های خود را سپر می کنیم. این فلسفه شهادت حسینی است و یزیدهای زمان شمشیرها را از رو می بندند تا جنبش را قلع قمع کنند. این رژیمهای حاکم هستند که همیشه خشونت بکار برده اند و مردم همیشه با مسالمت خواسته اند که به آرزوهایشان برسند، خواسته اند تا به حقوقشان توجه شود. ولی وقتی رژیم جز زبان زور زبان دیگری را نمی فهمد مردم را به دست خالی به جلوی گلوله فرستادن جنایت است. باید به مردم گفت در اعلامیه جهانی حقوق بشر اصل دفاع از خود، اصل توسل به قهر به عنوان آخرین وسیله ممکن برسمیت شناخته شده است. کسانیکه همه این حقایق را از مردم پنهان می کنند مخالف خشونت نیستند هوادار اعمال خشونت از جانب جمهوری اسلامی هستند.
سخنران اشاره کرد که پیشگوئی ما درست از کار در آمد و رهبران جنبش اصلاح طلب که همه آنها از مذهبی گرفته تا ملی و مذهبی هوادار بقاء نظام استبدادی رژیم جمهوری اسلامی هستند، به سازش با ولی فقیه تن در دادند. زیرا توجه کردند که خواست مردم ایران خیلی بیش از آن است که آنها حاضر به پذیرش آن باشند. مردم ایران خواهان دموکراسی برای همه و آزادی همه زندانیان سیاسی و مجازات قاتلین و مسئولین کشتار هستند. ولی رهبران اصلاح طلب به نیروی مردم برای فشار به رقبای خود برای کسب پاره ای امتیازات نیاز دارند. آنها مخالف جنبش توده ای و قهر آمیز مردم اند و آنرا خطری برای تمامیت نظام می دانند. جنبش با گامهای بلند از رهبری سازشکار فاصله می گیرد. مردم ایران خون ندادند تا رفسنجانی به جای خامنه ای بیاید آنها بهای آزادی و دموکراسی را پرداخته اند و اعتقاد راسخ دارند که ایران بعد از 22 خرداد ایران قبل از 22 خرداد نخواهد بود. بالائیها بقدری بی اعتبار شده و ضربه خورده اند. بقدری قدرت آنها ترک برداشته است که چند قدم به گور نزدیکتر شده اند. مردم می بینند که بزودی ولی فقیه عمامه به سر را در قاهره کنار ولی فقیه تاج بسر دفن خواهند کرد و آنوقت خلق ایران است که خواهد خندید و به پای کوبی مشغول می شود و انقلاب 22 بهمن را ادامه می دهد و کامل می کند.
در جریان پرسش و پاسخ سخنران توضیح داد که باید با سیاستی که می خواهد شرکت در انتخابات و دادن مشروعیت به رژیم جمهوری اسلامی را با وقوع حرکت اعتراضی مردم بعد از انتخابات توجیه بکند مبارزه افشاءگرانه کرد.
نخست اینکه مبارزه اجتماعی و اتخاذ تصمیمات بر اساس تحلیل وضعیت سیاسی انجام می گیرد و نه بر اساس قمار سیاسی. اینکه در بعد از انتخابات چنین وضعیتی به وجود می آید بر هیچکس روشن نبود و نمی توانست هم روشن باشد. در این میان کسی نمی تواند ادعای پیغمبری کند. دو دیگر اینکه نیروهای آگاه سیاسی و مسئول و با وجدان هرگز حتی اگر پیغمبرگونه می دانستند که در اثر تقلب در انتخابات و موضعگیری ولی فقیه به نفع احمدی نژاد مردم دسته دسته جلوی گلوله می رفتند و کشته می شدند حق نداشتند به مصداق “جسد هر چه بیشتر منافع گروهک ما تامین تر“ با جان مردم بازی کنند. با این منطق در انتخابات شرکت کردن و تشویق مردم برای شرکت در انتخابات تا تعداد شهدا هر چه بیشتر شود فقط اقدامی جنایتکارانه است و معجزه ای برای تبرئه کسانی که در انتخابات شرکت کرده اند نمی کند. از این گذشته این عده پاسخ مردم را در 4 سال دیگر چه می دهند. آیا باید در انتخابات تقلبی 4 سال دیگر نیز شرکت کرد و بین بد و بدتر یکی را انتخاب نمود یا باید سیاستی را اتخاذ کرد که باین وضعیت دورانی شیطانی پایان دهد؟ می شود به این امید واهی که حمایت از بخشی از نامزدها و امکان تقلب در انتخابات می تواند مجددا منجر به تظاهرات اعتراضی شود، از مردم خواست در انتخابات تقلبی شرکت کنند؟ می شود به امید واهی موذن جمهوری اسلامی برای همه انتخابات آتی رژیم شد؟
نیروهای آگاه و مسئول در ایران انتخابات تقلبی را از همان روز نخست تحریم کردند. سیاست تحریم سیاست درستی بود و هست. سیاست تحریم فعال. به این معنا که باید مردم را تشویق کرد که نه تنها در انتخابات شرکت نکنند آن روز در خانه های خود بمانند و بیرون نیایند. اگر این شکل مبارزه سازمان دهی شود، عمومی شود برای تقلبات رژیم جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان و اپوزیسیون جعلی ایران که می خواهد در چارچوب رژیم جمهوری اسلامی فعالیت کند ولی جرات بیان آشکار آن را به مردم ایران ندارد جائی نمی ماند. این تاکتیک دست رژیم را می بندد و می فهمد که انجام انتخابات تقلبی نمی تواند برای وی کسب آبرو کند، بلکه فقط بی آبروئی می آورد. این بی آبروئی روحیه روحانیت را می شکند و مردم را به قدرت خود واقف می کند. ولی اگر علیرغم این تاکتیکها مردم به خیابانها آمدند و معترضانه مبارزه کردند وظیفه نیروهای آگاه در برخورد به مبارزه مردمی و خودبخودی حمایت از خواستهای دموکراتیک آنها و سوق دادن جنبش به سمتی است که متوجه شوند بدون سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی نمی شود از ایرانی دموکراتیک سخن گفت. سرنگونی شعاره، سرمیشکنه تا وقتی سرداره.
در ضمن سخنران اشاره کرد که ترکیب این جنبش در میان نخبگان جامعه و اقشار متوسط جامعه باقی مانده است و نتوانسته با طبقه کارگر پیوند برقرار کند. بدون شرکت وسیع کارگران و حرکت دستجمعی آنها از کارخانه ها و نگهداشتن چرخ تولید امکان ندارد که این رژیم سرنگون شود. نیروی اساسی تحول اجتماعی شرکت وسیع کارگران در مبارزه است. تشکل کارگران در کارخانجات را که روزانه صورت می گیرد نمی توان برهم زد. توان آنها را در ممانعت از گشتن چرخ تولید نمی توان از بین برد. آنوقت همه جامعه به حرکت می آید و روحیه دشمن ضعیف و ضعیف تر می شود و مانند دوران شاه ارتش 400 هزار نفری و ساواک 60 هزار نفری آنها مانند خانه پوشالی در مقابل قدرت عظیم مردمی که سراسری و تعمیق شده است فرو می ریزد. این جنبه مبارزه در جنبش اخیر کاستی داشت و باید برای رفع آن کوشید زیرا این تلاش مبارزه دموکراتیک را نیز گسترده تر و عمیق تر و با مداومت خواهد کرد.
متشکرم